واكاوي تهاجم نظامي غرب به سوريه
كشورهاي ايالات متحده آمريكا، فرانسه و انگلستان در سحرگاه روز 14 آوريل 2018، تهاجم نظامي محدودي را به خاك سوريه انجام دادند كه موجب آسيب ديدن برخي از زيرساختهاي نظامي و تحقيقاتي اين كشور شد. حال سؤالي كه ايجاد ميشود اين است كه تهاجم اخير ايالات متحده آمريكا به سوريه، داراي چه ابعاد و آثاري است. در پاسخ ميتوان گفت اگرچه اين حمله از نظر حجم بسيار محدودتر از آن بود كه بتواند در عرصه سياسي و ميداني بحران هفت ساله سوريه تأثيرگذار باشد؛ ولي داراي آثار و پيامدهايي در سطوح بينالمللي، منطقهاي و داخلي بوده است. در اين يادداشت سعي ميشود سه سطح تحليل ملي، منطقه اي و بين المللي به عنوان مبناي تحليل در نظر گرفته شود.
سطح تحليل داخلي
در سطح داخلي دولت سوريه تهاجم اخير آمريكا را بهنوعي تلاش براي تضعيف موضع اين كشور در تثبيت جايگاهش در بحران سوريه ميداند كه درصدد تقويت گروههاي معارض مسلح است. با توجه به تلاش روسيه براي كاهش سطح تهاجم و همچنين احتمال تقويت ارتش سوريه ممكن است دولت سوريه به سمت تقويت بيشازپيش روابط خود با روسيه پيش رود و براي خنثي كردن اقدامات رژيم صهيونيستي، عربستان سعودي و تركيه از نقش بيشتر جمهوري اسلامي ايران و گروههاي همسوي آن همچون حزبالله لبنان در سوريه حمايت كند.
سطح تحليل منطقهاي
بحران سوريه از ابتدا عرصه رقابت منطقهاي قدرتهاي منطقهاي در غرب آسياست كه بازيگران عمده آن جمهوري اسلامي ايران، عربستان سعودي، رژيم صهيونيستي و تركيه هستند. اين رقابت منطقهاي هر روز ابعاد جديدي به خود ميگيرد كه بهنظر ميرسد در شرايط فعلي اين رقابت آشكارتر از گذشته شده است؛ بهطوريكه طرفين درصدد تثبيت جايگاه خود هستند. در ادامه ميتوان موضعگيري هركدام را بهطور مجزا اينگونه بيان كرد:
1. جمهوري اسلامي ايران تهاجم اخير آمريكا به سوريه را در كنار حملات اخير رژيم صهيونيستي تحليل ميكند كه قصد آن پرهزينه كردن حضور ايران در سوريه است و سعي دارد با فعال كردن ديپلماسي سياسي و دفاعي خود با روسيه و سوريه اين اقدام همسوي غرب و رژيم صهيونيستي را ناكام گذارد.
2. رژيم صهيونيستي همواره به حضور جمهوري اسلامي ايران در سوريه اعتراض داشته است؛ ولي بهنظر ميرسد اقدامات اخير فراتر از اعتراض به حضور پيش رفته و به مقابله جدي تبديل شده است و ابعاد ژئواستراتژيك اين مواجهه پررنگتر از گذشته شده است و اين ميتواند درگيريها را در آينده تشديد كند.
3. عربستان سعودي درطول بحران سوريه، سعي در حمايت مالي و سياسي از معارضين و برخي گروههاي مسلح مخالف نظام سوريه و همچنين تشويق طرفهاي غربي همچون آمريكا و فرانسه به دخالت بيشتر در موضوع سوريه كرده است. بهنظر ميرسد در شرايط جديد بهشكل واضح به تشويق آمريكا براي تدارك تهاجم گسترده نظامي پرداخته و براي تغيير نظام سوريه براي همكاري دراينزمينه اعلام آمادگي ميكند كه اين امر يك تحول در موضعگيريهاي عربستان سعودي محسوب ميشود.
4. تركيه نيز به حمايت از اين تهاجم پرداخته است كه ميتوان اهدافي را براي اقدام اين كشور بيان كرد. بعد از همكاري تركيه با روسيه و جمهوري اسلامي ايران، اين كشور در بحران سوريه به حاشيه رفت و حتي اقدامات اين كشور در شمال سوريه با چالش جدي روبهرو شد. تركيه قصد دارد اولاً از حاشيه روسيه و جمهوري اسلامي ايران خارج شود، دوماً به بازسازي روابط پرتنش خود با آمريكا بپردازد و سوم تهاجم آمريكا به سوريه موجب كمرنگ شدن رسانهاي اقدامات تركيه در شمال سوريه ميشود كه اين امر به تثبيت حضور تركيه در اين منطقه كمك شاياني ميكند.
از سوي ديگر در سطح منطقهاي تهاجم اخير را ميتوان پيام آمريكا به متحدين خود در منطقه غرب آسيا دانست كه اين كشور همچنان حضور خود را در سوريه براي تأمين منافع متحدين خود حفظ كرده است. حال بايد ديد متحدين آمريكا از اين تهاجم محدود چه برداشتي دارند كه آيا اين حجم اندك از حضور در منطقه متحدين را دلگرم كرده و يا موجب دلسردتر شدن و تلاش براي اتكاي بيشتر به توان خود دارد. براي دستيابي به اين امر بايد اقدامات بعدي متحدين آمريكا مخصوصاً رژيم صهيونيستي و عربستان سعودي را در منطقه غرب آسيا مورد رصد دقيق قرار داد.
سطح تحليل بينالمللي
در سطح ساختاري ميتوان اين تهاجم را با ارجاع به رقابت آمريكا و انگليس، فرانسه با روسيه ديد؛ بهطوريكه كشورهاي مهاجم با اين تهاجم بهنوعي بهدنبال منزلتطلبي در عرصه سياست خارجي خود بودند و خواستار نمايش قدرت در تحولات سوريه هستند؛ زيرا بحران سوريه داشت به سمتي در حركت بود كه نقش اين قدرتها هر روز حاشيهايتر ميشد. نماد بارز اين حاشيهاي شدن، نشست آنكارا براي حلوفصل يك موضوع منطقهاي و بينالمللي با حضور ايران، تركيه و روسيه بود كه در آن نقشي براي غرب و آمريكا ديده نشده بود و غرب نيز بهنوعي نيازمند يك منزلتطلبي دراينزمينه بود كه با اين تهاجم نشان داد همچنان يك بازيگر مؤثر در بحران سوريه است.
ازسويديگر اين تهاجم نشان داد كه روسيه نيز براساس منطق واقعگرايي خود سعي كرد بهنوعي اين جايگاه را براي آمريكا قائل شود و به اين كشورها اجازه بازيگري بدهد و سعي نكرد كه به انكار اين نقش بپردازد، چرا كه نتيجه آن ممكن بود پيامدهاي گستردهتري را براي روسيه بههمراه داشته باشد. لازم بهذكر است كه نقش روسيه نيز از طرف غرب پيش از اين پذيرفتهشده بود؛ نشانه به رسميت شناخته شدن جايگاه روسيه توسط غرب، حجم حملات آنها و هدف قرار نگرفتن منافع حياتي روسيه بود و اين امر نشاندهنده شناسايي منافع متقابل در بحران سوريه بهصورت دوفاكتو است. همچنين اگرچه بين طرفين رقابتهاي زيادي وجود دارد ولي دو طرف سعي در مديريت اين رقابتها دارند.
موضوع ديگري كه در سطح بينالمللي قابل تأمل است موضعگيريهاي قدرتهاي بزرگ دراينزمينه است؛ بهطوريكه فرانسه و انگليس رأساً وارد عمل شدند. كشورهاي غربي همچون آلمان و كانادا اكثراً از اين اقدام حمايت كردند؛ ولي از ورود به عمليات نظامي پرهيز كردند و كشور چين اگرچه به محكوميت اين تهاجم پرداخت عملاً موضع جدياي در اين امر اتخاذ نكرد كه اين امر نشاندهنده نقش حاشيهاي اروپا و چين در رقابتهاي بينالمللي روسيه و آمريكا ميباشد.
در جمعبندي مطالب فوق بايد گفت تهاجم اخير آمريكا، فرانسه و انگلستان زمينه را براي رقابت بيشتر قدرتهاي بينالمللي و منطقهاي فراهم كرده است كه درصورت عدم مديريت آن، ميتواند تبعات و پيامدهاي امنيتي گستردهاي داشته باشد ولي عملاً اين تهاجم در عرصه ميداني و سياسي بحران سوريه تأثير چنداني نداشته و شواهد بعد از آن نيز نشان از تثبيت جايگاه قدرتهاي بينالمللي و منطقهاي در اين بحران دارد كه نشان از طولانيتر شدن اين بحران دارد.
التعليقات