تركيه و ايران، در مسير همگرايي
تنها چند روز پس از موفقيت ديپلماتيك ايران در لوزان سوئيس، رجب طيب اردوغان اولين رهبر خارجي است كه به ايران سفر كرد. درحالي كه كشورهاي عرب منطقه با احتياط به بيانيه پاياني مذاكرات ايران و گروه 1+5 واكنش نشان دادند، آنكارا از اين بيانيه استقبال و ابراز اميدواري كرد لغو تحريمها عليه ايران، زمينه توسعه هرچه بيشتر مناسبات ايران و تركيه را فراهم كند.
اردوغان در حالي به تهران آمد كه سخنان اخير وي درباره نقش ايران در بحران يمن، خشم تهران را برانگيخته بود. درحالي كه يمن به صحنه رويارويي غيرمستقيم ايران و عريستان تبديل شده است، رييس جمهوري تركيه از حمله نظامي عربستان به يمن حمايت كرد. اردوغان، ايران را به توسعهطلبي متهم كرد و خواستار خروج "ايران و گروههاي تروريستي" از يمن شد. چند روز پس از آن نيز، رئيس جمهوري تركيه بار ديگر ايران را به تلاش براي گسترش سلطه خود در منطقه متهم كرد و گفت، تهران بايد به "تماميت ارضي كشورهاي يمن، سوريه و عراق احترام بگذارد". اين سخنان اردوغان واكنشهاي زيادي را در ايران برانگيخت. وزارت خارجه ايران در اعتراض به سخنان رييس جمهوري تركيه، كاردار اين كشور در تهران را فراخواند. گروهي از نمايندگان مجلس اسلامي نيز خواستار لغو سفر رئيس جمهوري تركيه به تهران يا به تعويق افتادن آن شدند. در نهايت اما اردوغان گفت علي رغم اعتراضاتي كه سخنان وي در ايران برانگيخته است، براي سفر به ايران مصر است.
اين سفر كه در پي سفر سال گذشته حسن روحاني رييس جمهوري ايران به تركيه انجام گرفت، آن هم در زماني كه پيشرفت در مذاكرات هستهاي ايران، نقش اين كشور را در منطقه پررنگ كرده، از اهميت زيادي برخوردار است. در حقيقت تركيه و ايران، علي رغم پيشينه تاريخي پرفراز و نشيب خود، در عصر مدرن رابطهاي مبتني بر همكاري هاي راهبردي و حسن همجواري تجربه كردهاند. دو كشور همسايه اگرچه هيچگاه از رقابت براي تاثيرگذاري بر تحولات منطقه اي فروگذار نكردهاند، اما شكي نيست كه در بيشتر موارد، منافع مشترك تركيه و ايران را به شركايي راهبردي و ژئوپلتيك بدل كرده است. اين شراكت راهبري ميان تركيه و ايران در شرايطي بيش از پيش ضروري به نظر ميرسد كه تحولات در منطقه خاورميانه بر اهميت همكاريهاي منطقهاي افزوده است.
تحولات اخير در منطقه خاورميانه پس از بهار عربي، اگرچه در ابتدا موجب اختلاف نظر ميان تركيه و ايران شد، اما در نهايت در مسيري پيش رفت كه دو كشور همسايه گريزي از لزوم افزايش تعامل نداشتند. بحران سوريه در سالهاي اخير يكي از مهم ترين مسائلي بود كه راه تركيه و ايران را از يكديگر جدا كرد، در حالي كه اولي منافع خود را در رفتن بشار اسد ميديد، و دومي بقاي حكومت وي را به نفع منطقه ميدانست.در اين ميان تركيه در كنار امريكا و اتحاديه اروپا و در مقابل روسيه، چين و ايران قرار گرفت. استقرار سامانه موشكي ناتو در تركيه نيز به اختلافات آنكارا و تهران دامن زد. در نهايت اما سير تحولات در سوريه در مسيري پيش نرفت كه آنكارا و متحدان غربي و عرب منطقهاياش ميخواستند و تقويت گروههاي تروريستي خطرناكي در منطقه مانند گروه تروريستي داعش موجب شد تلاش ها براي سرنگوني اسد بر مقابله با داعش و همپيمانانش متمركز شود كه ديگر دامنه خشونت آنها به خاورميانه محدود نمانده و به نگراني امنيتي جدي حتي براي كشورهاي غربي بدل شده است.
اين شرايط جديد اگرچه موجب نشد منافع تركيه و ايران در سوريه همسو شود اما مقابله با داعش و گروههاي تروريستي خطرناك ديگر در منطقه، به تهديدي جدي تبديل شد كه ناديده گرفتن آن به نفع هيچ يك از دو طرف نبود. قدرت گرفتن گروه هاي تروريستي در خاورميانه اما تنها دليلي نبود كه تركيه و ايران را در يك سوي معادلات خاورميانه قرار داد، تغيير در روابط با ديگر كشورهاي خاورميانه و غرب نيز در اين ميان بيتاثير نبود. تركيه و ايران به همراه عربستان و مصر، هر يك سوداي رهبري جهان اسلام را در سر مي پرورانند و آغاز بهار عربي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا، ميتوانست فرصتي مناسب براي دنبالكردن اين داعيه باشد.
بهار عربي و قيامهاي مردمي در ابتدا اميدها براي دموكراتيكتر شدن دولتها و كاهش تنش در منطقه را پررنگ كرد، اما چندي نگذشت كه سير تحولات اين منطقه به بحران و خشونت در بسياري از كشورهايي دامن زد كه صحنه اين قيامها بودند و و نسيم اين بهار، توفاني برپا كرد كه نه تنها اين كشورها بلكه مناسبات منطقهاي را نيز درنورديد.
تركيه كه از سوي متحدان غربياش، در آغاز بهار عربي شريكي خوب در منطقه خاورميانه محسوب ميشد، با گسترش دامنه بحران در سوريه، ليبي و مصر، به تدريج اين جايگاه خود را از دست داد. آنكارا در ابتدا تمام تخم مرغهاي خود را در سبد سرنگوني بشار اسد گذاشته بود اما نتوانست تا آخر همراهي آمريكا و اتحاديه اروپا را با خود داشته باشد، چراكه در نهايت اگرچه غرب همچنان خواستار تغيير قدرت در سوريه است اما مقابله با داعش و گروههاي تروريستي منطقه برايش از اولويت بيشتري برخوردار است.
در مصر نيز در حالي كه تغيير قدرت به نفع اخوان المسلمين براي تركيه و بعضا ايران خوشايند بود، اما در نهايت كودتا در مصر تنش ميان آنكارا و قاهره را به ميزان بيسابقهاي افزايش داد. بحران در سوريه، عراق و در نهايت در يمن، بر روابط دو قدرت ديگر منطقه يعني ايران و عربستان نيز سايه افكند.
افزون برتغيير در مناسبات منطقهاي، نمي توان از تاثير روابط با غرب نيز بر افزايش گرايش ميان تركيه و ايران چشم پوشي كرد. همگرايي با غرب و عضويت در اتحاديه اروپا، از مدت ها پيش مهم ترين اولويت سياست خارجي تركيه بوده است. ادامه مانع تراشيهاي اتحاديه اروپا و طولاني شدن روند عضويت تركيه در اين اتحاديه، آنكارا را بيش از پيش به اهميت همكاري با ساير پيمانها و قدرتهاي منطقهاي واقف كرده است. همزمان، افزايش انتقادات غرب از تركيه به ويژه در پي اعتراضات تابستان 2013 در اين كشور كه به اعتراضات پارك گزي معروف شد، در سردترشدن روابط دو طرف و تقويت نگاه به شرق آنكارا موثر بوده است.
سردتر شدن روابط با غرب، تنش با برخي از كشورهاي منطقه، ادامه اختلافات با رژيم اسرائيل و كاهش نفوذ آمريكا در منطقه خاورميانه، از عوامل مهم براي نزديكتر شدن آنكارا و تهران ميتوانند باشند. اما نميتوان از روابط تركيه و ايران در زمينه تجارت و انرژي، به عنوان يكي از مهمترين عواملي كه روابط دو كشور همسايه بر آن بنا شده است، چشم پوشي كرد.
تركيه در سالهاي اخير راهبرد صادرات محور را در پيش گرفته و از اين رو آنكارا نياز به يك بازار فروش بزرگ را در دستوركار خود داده است. بر همين اساس تركيه از دست دادن بازار مناسبي مانند ايران را در راستاي منافع ملياش نميداند و تا حد ممكن كوشيده تا از اين امر اجتناب كند حتي هنگامي كه تحريمهاي غرب ضد ايران، محدوديتهايي جدي را در اين زمينه ايجاد كرد.
ايران، سومين بازار بزرگ محصولات صادراتي تركيه است و ارزش مبادلات تجاري دو كشور ، از 1 ميليارد و 200 ميليون دلار در سال 2001، به 21 ميليارد و 300 ميليون دلار در سال 2012رسيد. دو طرف اميدوارند ارزش مبادلات تجاري دوجانبه در سال 2015 برابر 30 ميليادر دلار شود. در سال 2012، ارزش صادارت تركيه به ايران برابر 9 ميليارد و 900 ميليون دلار بود و ايران به ششمين صادر كننده كالاهاي مورد نياز تركيه بدل شد. اصلي ترين محصولات صادارتي تركيه به ايران شامل ماشينآلات و محصولات فولادي ميشود. نفت خام و گاز طبيعي نيز 90 درصد صادرات ايران به تركيه را تشكيل ميدهد.
شركت هاي تركيه و ايران نيز در سال هاي اخير تمايل زيادي براي سرمايه گذاري در كشور مقابل نشان دادهاند و در ده سال اخير ارزش سرمايهگذاري مستقيم ايران در تركيه از 110 ميليون دلار فراتر رفته است. نكته مهمي كه در اين جا اشاره به آن ضروري به نظر ميرسد تغيير جهت سرمايههاي ايراني از امارات عربي متحده به سوي تركيه است بهطوري كه در سالهاي اخير بسياري از شركتهاي ايراني، تركيه را به عنوان مسيري مناسب براي صادرات كالاهاي خود به بازارهاي جهاني انتخاب كردهاند و جريان سرمايه به تدريج از دبي به تركيه منتقل شده است.
انرژي نيز يكي ديگر از مهمترين عرصههاي همكاري تركيه و ايران است. ايران از مهمترين دارندگان منابع نفت و گاز است و تركيه نيز در مقابل مصرفكننده و از مسيرهاي بالقوه انتقال انرژي به بازارهاي اروپايي است. تركيه به ميزان قابل توجهي به نفت و گاز ايران وابسته است و از اين روست كه علي رغم تحريمهاي غرب، آنكارا 12 ميليارد دلار نفت خام از ايران خريداري كرد. نفوذ ايران بر عراق نيز ميتواند براي تركيه به منظور انعقاد قراردادهاي نفتي با يكي ديگر از تامينكنندگان مهم انرژي منطقه، از اهميت زيادي برخوردار باشد. اما يكي ديگر از مهمترين نقشهايي كه تركيه در اين ميان تلاش ميكند برعهده گيرد، مسيري براي ترانزيت انرژي به بازارهاي اروپايي است. اين مساله با توجه به تنشهاي اخير ميان اوكراين و متحدان غربياش با روسيه كه اتحاديه اروپا را به يافتن منابع جديد براي تامين انرژي مورد نياز خود واداشته ، بيش از بيش براي تركيه اهميت يافته است.
در اين ميان تحريمهاي غرب ضد ايران، به مانعي جدي براي عملي شدن خواست تركيه براي تبدل شدن به مسيري مهم براي تزانزيت انرژي بدل شده است. از اين روست كه پيشرفت مذاكرات هسته اي ايران و گروه 1+5 كه مي تواند به برداشته شدن تحريمها ضد اين كشور و در نتيجه مهمترين مانع توسعه روابط آنكارا و تهران در زمينه اقتصاد و انرژي منجر شود، به نفع توسعه روابط دو كشور همسايه است.
تركيه و ايران كه در سالهاي اخير و عليرغم تحريمها، روابط تجاري بسيار خوبي با يكديگر داشتهاند، از پتانسيل بالايي براي توسعه اين روابط برخوردارند. بهويژه آن كه تركيه ميتواند مسير مناسبي براي صادرات محصولات ايران به بازارهاي اروپايي نيز باشد. اين همه موجب شده است در كنار اختلافات و رقابتهاي منطقهاي، دو كشور با تكيه بر اشتراكات فرهنگي و ديني، موضعيت جغرافيايي و روابط تجاري گسترده، شركاي جدي براي يكديگر باشند.
اردوغان در حالي به تهران آمد كه سخنان اخير وي درباره نقش ايران در بحران يمن، خشم تهران را برانگيخته بود. درحالي كه يمن به صحنه رويارويي غيرمستقيم ايران و عريستان تبديل شده است، رييس جمهوري تركيه از حمله نظامي عربستان به يمن حمايت كرد. اردوغان، ايران را به توسعهطلبي متهم كرد و خواستار خروج "ايران و گروههاي تروريستي" از يمن شد. چند روز پس از آن نيز، رئيس جمهوري تركيه بار ديگر ايران را به تلاش براي گسترش سلطه خود در منطقه متهم كرد و گفت، تهران بايد به "تماميت ارضي كشورهاي يمن، سوريه و عراق احترام بگذارد". اين سخنان اردوغان واكنشهاي زيادي را در ايران برانگيخت. وزارت خارجه ايران در اعتراض به سخنان رييس جمهوري تركيه، كاردار اين كشور در تهران را فراخواند. گروهي از نمايندگان مجلس اسلامي نيز خواستار لغو سفر رئيس جمهوري تركيه به تهران يا به تعويق افتادن آن شدند. در نهايت اما اردوغان گفت علي رغم اعتراضاتي كه سخنان وي در ايران برانگيخته است، براي سفر به ايران مصر است.
اين سفر كه در پي سفر سال گذشته حسن روحاني رييس جمهوري ايران به تركيه انجام گرفت، آن هم در زماني كه پيشرفت در مذاكرات هستهاي ايران، نقش اين كشور را در منطقه پررنگ كرده، از اهميت زيادي برخوردار است. در حقيقت تركيه و ايران، علي رغم پيشينه تاريخي پرفراز و نشيب خود، در عصر مدرن رابطهاي مبتني بر همكاري هاي راهبردي و حسن همجواري تجربه كردهاند. دو كشور همسايه اگرچه هيچگاه از رقابت براي تاثيرگذاري بر تحولات منطقه اي فروگذار نكردهاند، اما شكي نيست كه در بيشتر موارد، منافع مشترك تركيه و ايران را به شركايي راهبردي و ژئوپلتيك بدل كرده است. اين شراكت راهبري ميان تركيه و ايران در شرايطي بيش از پيش ضروري به نظر ميرسد كه تحولات در منطقه خاورميانه بر اهميت همكاريهاي منطقهاي افزوده است.
تحولات اخير در منطقه خاورميانه پس از بهار عربي، اگرچه در ابتدا موجب اختلاف نظر ميان تركيه و ايران شد، اما در نهايت در مسيري پيش رفت كه دو كشور همسايه گريزي از لزوم افزايش تعامل نداشتند. بحران سوريه در سالهاي اخير يكي از مهم ترين مسائلي بود كه راه تركيه و ايران را از يكديگر جدا كرد، در حالي كه اولي منافع خود را در رفتن بشار اسد ميديد، و دومي بقاي حكومت وي را به نفع منطقه ميدانست.در اين ميان تركيه در كنار امريكا و اتحاديه اروپا و در مقابل روسيه، چين و ايران قرار گرفت. استقرار سامانه موشكي ناتو در تركيه نيز به اختلافات آنكارا و تهران دامن زد. در نهايت اما سير تحولات در سوريه در مسيري پيش نرفت كه آنكارا و متحدان غربي و عرب منطقهاياش ميخواستند و تقويت گروههاي تروريستي خطرناكي در منطقه مانند گروه تروريستي داعش موجب شد تلاش ها براي سرنگوني اسد بر مقابله با داعش و همپيمانانش متمركز شود كه ديگر دامنه خشونت آنها به خاورميانه محدود نمانده و به نگراني امنيتي جدي حتي براي كشورهاي غربي بدل شده است.
اين شرايط جديد اگرچه موجب نشد منافع تركيه و ايران در سوريه همسو شود اما مقابله با داعش و گروههاي تروريستي خطرناك ديگر در منطقه، به تهديدي جدي تبديل شد كه ناديده گرفتن آن به نفع هيچ يك از دو طرف نبود. قدرت گرفتن گروه هاي تروريستي در خاورميانه اما تنها دليلي نبود كه تركيه و ايران را در يك سوي معادلات خاورميانه قرار داد، تغيير در روابط با ديگر كشورهاي خاورميانه و غرب نيز در اين ميان بيتاثير نبود. تركيه و ايران به همراه عربستان و مصر، هر يك سوداي رهبري جهان اسلام را در سر مي پرورانند و آغاز بهار عربي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا، ميتوانست فرصتي مناسب براي دنبالكردن اين داعيه باشد.
بهار عربي و قيامهاي مردمي در ابتدا اميدها براي دموكراتيكتر شدن دولتها و كاهش تنش در منطقه را پررنگ كرد، اما چندي نگذشت كه سير تحولات اين منطقه به بحران و خشونت در بسياري از كشورهايي دامن زد كه صحنه اين قيامها بودند و و نسيم اين بهار، توفاني برپا كرد كه نه تنها اين كشورها بلكه مناسبات منطقهاي را نيز درنورديد.
تركيه كه از سوي متحدان غربياش، در آغاز بهار عربي شريكي خوب در منطقه خاورميانه محسوب ميشد، با گسترش دامنه بحران در سوريه، ليبي و مصر، به تدريج اين جايگاه خود را از دست داد. آنكارا در ابتدا تمام تخم مرغهاي خود را در سبد سرنگوني بشار اسد گذاشته بود اما نتوانست تا آخر همراهي آمريكا و اتحاديه اروپا را با خود داشته باشد، چراكه در نهايت اگرچه غرب همچنان خواستار تغيير قدرت در سوريه است اما مقابله با داعش و گروههاي تروريستي منطقه برايش از اولويت بيشتري برخوردار است.
در مصر نيز در حالي كه تغيير قدرت به نفع اخوان المسلمين براي تركيه و بعضا ايران خوشايند بود، اما در نهايت كودتا در مصر تنش ميان آنكارا و قاهره را به ميزان بيسابقهاي افزايش داد. بحران در سوريه، عراق و در نهايت در يمن، بر روابط دو قدرت ديگر منطقه يعني ايران و عربستان نيز سايه افكند.
افزون برتغيير در مناسبات منطقهاي، نمي توان از تاثير روابط با غرب نيز بر افزايش گرايش ميان تركيه و ايران چشم پوشي كرد. همگرايي با غرب و عضويت در اتحاديه اروپا، از مدت ها پيش مهم ترين اولويت سياست خارجي تركيه بوده است. ادامه مانع تراشيهاي اتحاديه اروپا و طولاني شدن روند عضويت تركيه در اين اتحاديه، آنكارا را بيش از پيش به اهميت همكاري با ساير پيمانها و قدرتهاي منطقهاي واقف كرده است. همزمان، افزايش انتقادات غرب از تركيه به ويژه در پي اعتراضات تابستان 2013 در اين كشور كه به اعتراضات پارك گزي معروف شد، در سردترشدن روابط دو طرف و تقويت نگاه به شرق آنكارا موثر بوده است.
سردتر شدن روابط با غرب، تنش با برخي از كشورهاي منطقه، ادامه اختلافات با رژيم اسرائيل و كاهش نفوذ آمريكا در منطقه خاورميانه، از عوامل مهم براي نزديكتر شدن آنكارا و تهران ميتوانند باشند. اما نميتوان از روابط تركيه و ايران در زمينه تجارت و انرژي، به عنوان يكي از مهمترين عواملي كه روابط دو كشور همسايه بر آن بنا شده است، چشم پوشي كرد.
تركيه در سالهاي اخير راهبرد صادرات محور را در پيش گرفته و از اين رو آنكارا نياز به يك بازار فروش بزرگ را در دستوركار خود داده است. بر همين اساس تركيه از دست دادن بازار مناسبي مانند ايران را در راستاي منافع ملياش نميداند و تا حد ممكن كوشيده تا از اين امر اجتناب كند حتي هنگامي كه تحريمهاي غرب ضد ايران، محدوديتهايي جدي را در اين زمينه ايجاد كرد.
ايران، سومين بازار بزرگ محصولات صادراتي تركيه است و ارزش مبادلات تجاري دو كشور ، از 1 ميليارد و 200 ميليون دلار در سال 2001، به 21 ميليارد و 300 ميليون دلار در سال 2012رسيد. دو طرف اميدوارند ارزش مبادلات تجاري دوجانبه در سال 2015 برابر 30 ميليادر دلار شود. در سال 2012، ارزش صادارت تركيه به ايران برابر 9 ميليارد و 900 ميليون دلار بود و ايران به ششمين صادر كننده كالاهاي مورد نياز تركيه بدل شد. اصلي ترين محصولات صادارتي تركيه به ايران شامل ماشينآلات و محصولات فولادي ميشود. نفت خام و گاز طبيعي نيز 90 درصد صادرات ايران به تركيه را تشكيل ميدهد.
شركت هاي تركيه و ايران نيز در سال هاي اخير تمايل زيادي براي سرمايه گذاري در كشور مقابل نشان دادهاند و در ده سال اخير ارزش سرمايهگذاري مستقيم ايران در تركيه از 110 ميليون دلار فراتر رفته است. نكته مهمي كه در اين جا اشاره به آن ضروري به نظر ميرسد تغيير جهت سرمايههاي ايراني از امارات عربي متحده به سوي تركيه است بهطوري كه در سالهاي اخير بسياري از شركتهاي ايراني، تركيه را به عنوان مسيري مناسب براي صادرات كالاهاي خود به بازارهاي جهاني انتخاب كردهاند و جريان سرمايه به تدريج از دبي به تركيه منتقل شده است.
انرژي نيز يكي ديگر از مهمترين عرصههاي همكاري تركيه و ايران است. ايران از مهمترين دارندگان منابع نفت و گاز است و تركيه نيز در مقابل مصرفكننده و از مسيرهاي بالقوه انتقال انرژي به بازارهاي اروپايي است. تركيه به ميزان قابل توجهي به نفت و گاز ايران وابسته است و از اين روست كه علي رغم تحريمهاي غرب، آنكارا 12 ميليارد دلار نفت خام از ايران خريداري كرد. نفوذ ايران بر عراق نيز ميتواند براي تركيه به منظور انعقاد قراردادهاي نفتي با يكي ديگر از تامينكنندگان مهم انرژي منطقه، از اهميت زيادي برخوردار باشد. اما يكي ديگر از مهمترين نقشهايي كه تركيه در اين ميان تلاش ميكند برعهده گيرد، مسيري براي ترانزيت انرژي به بازارهاي اروپايي است. اين مساله با توجه به تنشهاي اخير ميان اوكراين و متحدان غربياش با روسيه كه اتحاديه اروپا را به يافتن منابع جديد براي تامين انرژي مورد نياز خود واداشته ، بيش از بيش براي تركيه اهميت يافته است.
در اين ميان تحريمهاي غرب ضد ايران، به مانعي جدي براي عملي شدن خواست تركيه براي تبدل شدن به مسيري مهم براي تزانزيت انرژي بدل شده است. از اين روست كه پيشرفت مذاكرات هسته اي ايران و گروه 1+5 كه مي تواند به برداشته شدن تحريمها ضد اين كشور و در نتيجه مهمترين مانع توسعه روابط آنكارا و تهران در زمينه اقتصاد و انرژي منجر شود، به نفع توسعه روابط دو كشور همسايه است.
تركيه و ايران كه در سالهاي اخير و عليرغم تحريمها، روابط تجاري بسيار خوبي با يكديگر داشتهاند، از پتانسيل بالايي براي توسعه اين روابط برخوردارند. بهويژه آن كه تركيه ميتواند مسير مناسبي براي صادرات محصولات ايران به بازارهاي اروپايي نيز باشد. اين همه موجب شده است در كنار اختلافات و رقابتهاي منطقهاي، دو كشور با تكيه بر اشتراكات فرهنگي و ديني، موضعيت جغرافيايي و روابط تجاري گسترده، شركاي جدي براي يكديگر باشند.
التعليقات