چالش‌هاي پيش روي آلمان به واسطه جنگ اوكراين


آلمان هم مايل به حفظ وضع موجود است و هم نگاهي حسرت‌بار به افزايش قدرت چين و روسيه دارد. پرسش آلمان اين است كه چگونه بگوييم قدرت‌طلب هستيم، اما آن را فقط براي دفاع از خود مي‌خواهيم كه كمتر حساسيت‌برانگيز باشد؟ بر چه چيز تأكيد كنيم؟ بر فضاي آنارشيك بين‌المللي، گذار نظم بين‌الملل، جنگ هسته‌اي، ژئوپليتيك، ژئواكونوميك، قدرت‌طلبي روسيه، تهديد چين، نبود راهبرد ملي و اتحاديه‌اي؟ جنگ اوكراين اين فرصت را براي آلمان فراهم آورده است كه مسلح شود و نفوذ جغرافيايي خود را گسترش دهد، در كنار ترس از واكنش هم‌پيمانان اتحاديه و ناتو، آلمان هنوز تعريف درستي از خود و بلندپروازي‌هايش نيز ندارد. 
حفظ قدرت و جايگاه ملي، مهم‌ترين دغدغه آلماني‌ها در مواجهه با واقعيت جنگ اوكراين است، اما باتوجه‌به بدبيني‌هايي كه نسبت به آلمان براي رهبري اتحاديه، علي‌الخصوص در حوزه نظامي وجود دارد، اين نگراني ملي را دغدغه‌اي اروپايي معرفي مي‌كنند. جنگ اوكراين رويدادي است كه سازكارهاي موجود در جهان را متحول ساخته است و اگرچه نگرانيِ از دست دادن جايگاه و قدرت در آينده جهان بسيار ملموس است، اما از آن‌جا كه پس از جنگ جهاني دوم يا حتي اخيراً باتوجه‌به رابطه دهه‌هاي گذشته رهبران آلمان با پوتين، در داخل اتحاديه، حمايت از رهبري آلمان براي مديريت جنگ اوكراين و اعتماد به مقامات آلماني براي اتخاذ تصميم درست وجود ندارد. درنتيجه، خودسرزنشي درمورد انفعال و تعريف «ضرورت كمك و اقدام نظامي براي نجات اوكراين»، درواقع سكويي براي تغيير وضعيت محدود آلمان ازلحاظ راهبردي و نظامي پس از جنگ دوم جهاني است. بنابراين، تمركز آلمان بر جنگ اوكراين نيست، آلماني‌ها جواب سردستي براي آن دارند. از ديد آلماني ها، آينده جنگ در دست اوكراين و صد البته روسيه است و اوكراين و روسيه بايد به توافق برسند.
شايد درحال‌حاضر احياي آلمان عظمت‌طلب دور از ذهن باشد، اما باز شدن روزنه‌اي براي آن نتيجه كاتاليزور حضور و خشونت روسيه در اوكراين است. خودپنداره موجود در روايت انديشكده‌هاي آلماني درباره جنگ اوكراين نشان مي‌دهد آلمان در تصوراتش خود را كشوري مي‌بيند كه مي‌تواند و ظرفيت دارد مشابه با چين و آمريكا، آينده‌اي قدرتمند با حضور در ژئوپليتيك غني اتحاديه اروپا داشته باشد، بنابراين، آلمان در تفكر بنيادينش بازيگر است و تمايل به حضور در عرصه بين‌المللي دارد. حتي اين امر در جدال بازنگري درمورد سياست هسته‌اي مشهود است. اين واقعيت در انديشكده‌هاي آلماني درمورد جنگ اوكراين به فرافكني موضوعات ملي به امور اتحاديه‌اي و جهاني تبديل شده است كه دو هدف اصلي را دنبال مي‌كند: جلب اعتماد ديگر اعضاي اتحاديه اروپا با رهبري كج‌دار و مريز آلمان؛ و ارائه روايت برتر در رقابت گفتماني با روسيه. 
جلب اعتماد ديگر اعضاي اتحاديه اروپا با رهبري كج‌دار و مريز آلمان، يكي از اهداف اصلي انديشكده‌هاي آلماني در جنگ اوكراين است. در نگاه اول، به‌نظر مي‌رسد آلماني هابيشتر نگران تأثير جنگ بر روندهاي داخلي و خارجي مترتب بر اتحاديه درمقايسه‌با سطح ملي هستند. با نگاه دقيق‌تر اما ديده مي‌شود درمورد مسائلي نظير انرژي كه حتماً تأثير بي‌واسطه‌اي بر آلمان خواهد گذاشت، بازهم خارج از چهارچوب جنگ به آن نگريسته‌اند و در اغلب مقالات مربوط به انرژي در آلمان، از كليدواژه اوكراين حتي اثري نيست. در مقاله‌اي از كارشناسان آلماني دعوت شده است «اجازه دهيد جنگ اوكراين را جنگ انرژي ندانيم». اگر روابط رهبران آلمان با روسيه در دهه‌هاي اخير و تلاش براي عادي‌سازي آن، امروز موجب خشم اعضاي اتحاديه است، بنابراين، انديشكده‌هاي آلماني كافي است با هوشمندي براي جلب اعتماد ديگر اعضا در رهبري برلين، بيشتر از ماي مشترك در اتحاديه سخن بگويند تا من آلمان. انديشكده‌ها مي‌گويند «حمله روسيه به اوكراين نشان داد سياست امنيتي همكاري در قبال مسكو ديگر امكان پذير نيست، لذا استراتژي امنيتي بايد واقعيت‌هاي جديدي را منعكس كند و جامعه آلمان بايد براي هزينه‌ها آماده شود». درحالي آلمان هزينه‌ها را به خود تحميل مي‌كند كه باور به اين‌كه آينده جنگ در دست اوكراين و روسيه است، ديدگاهي كمابيش بي‌طرفانه ارائه مي‌كند كه ظرفيت ليز خوردن به سمت آراي موافق و مخالف در اتحاديه و حتي ميل به گفتگو با روسيه را در خود دارد.