چشم انداز روابط چين و آمريكا


 
چشم انداز روابط چين و آمريكا

 
دوشنبه 9 اسفند 1395
 
 
 
مقدمه
سرنوشت و جهت آينده روابط دوجانبه چين و آمريكا كه به‌ نوعي مهم‌ترين روابط دوجانبه جهان نيز مي‌تواند باشد، علاوه‌بر اينكه يكي از موضوعات مورد علاقه بسياري از متفكرين و تحليلگران بين‌المللي است، همچنين مي‌تواند جهت و ماهيت سياست‌هاي ديگر بازيگران عرصه سياست بين‌الملل را نيز به‌صورت جدي تحت تأثير قرار دهد. شعار «بازسازي و احياي آمريكا»، ازسوي دونالد ترامپ و همچنين انتخاب شعار «احياي مجدد عظمت چين»، ازسوي شي جين‌پينگ، رئيس‌جمهور چين، دو شعار مهمي است كه مي‌تواند پازل روابط آينده چين و آمريكا را پيچيده‌تر از گذشته و همچنين ماهيت بازي دوجانبه را به بازي با حاصل‌جمع صفر تغيير دهد. اگرچه شايد هنوز نتوان چنين قضاوت صريحي دراين‌زمينه انجام داد؛ ليكن تلاش مي‌شود تا در ادامه، چشم‌انداز روابط دوجانبه چين و آمريكا در قالب دو الگوي خوش‌بينانه تداوم همكاري و الگوي بدبينانه گسترش حوزه رقابت و منازعه دو جانبه را مورد تحليل و دقت‌نظر قرار داد.

1. تداوم الگوي همكاري

واقعيت آن است كه از سال 2008 تاكنون، يك منش رفتاري جديدي در منشور و ماهيت تصميم‌سازي چين رخنه كرده است. رهيافت جديدي كه كارشناسان و تحليلگران حوزه سياست بين‌الملل از آن با عنوان «چين جسور» ياد كرده‌اند. براساس اين رهيافت جديد كه درواقع حاصل درك استراتژيك تصميم‌سازان سياسي چين از بحران در نظم سياسي و اقتصادي موجود در ساختار سياست بين‌الملل و ايجاد فرصتي ويژه براي تسري در اين ساختار است، چين تمايلات برونگرايانه‌تري از خود به نسبت گذشته بروز داد و توانست به دستاوردهاي مهمي همچون ايجاد بانك توسعه زيرساخت آسيايي، حضور يوان در سبد ارزي صندوق بين‌المللي پول، حضور نرم نظامي در منطقه غرب آسيا، به‌خصوص در قالب ايجاد پايگاه نظامي در جيبوتي و غيره دست يابد. به بيان ديگر، سياست با ريسك بالاي چين توانست با استفاده بهينه از فرصت زماني پيش آمده با پاداش بالا نيز توأم شده و بسترها و زمينه‌هاي نفوذ چين در سيستم بين‌الملل را بيش‌ازپيش افزايش دهد. حال سؤالي را كه مي‌توان در اينجا مطرح كرد آن است كه آيا چين همچنان به همين مسير هشت ساله يعني اتخاذ سياست‌هاي «جسورانه» تداوم خواهد داد يا خير؟ و اينكه تداوم اين مسير ماهيت روابط چين و آمريكا را به كدام سمت سوق خواهد داد؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد گفت، انتخاب دونالد ترامپ، به‌عنوان رئيس‌جمهور آمريكا و عدم پيش‌بيني‌پذيري وي تا حدود زيادي چين را نيز با عدم قطعيت و ابهام در اتخاذ تصميات جسورانه‌تر روبه‌رو كرده است. به‌گونه‌اي كه مي‌توان گفت چين سياست يك گام به عقب براي عبور از دوره عدم قطعيت پيوند خورده با انتخاب دونالد ترامپ را پيش خواهد گرفت؛ براين‌اساس تلاش خواهد كرد تا زمينه‌ها و بسترهاي بيشتر همكاري با اين كشور را حفظ نمايد. هرچند آمريكايي‌ها تلاش دارند تا با نزديكي بشتر به تايوان و نقش‌آفريني بيشتر در منازعات منطقه‌اي تا حدودي فشارهاي استراتژيك بيشتري بر چين وارد كند؛ اما نكته مهمي كه بايد به آن توجه نمود آن است كه اگر چين و آمريكا تلاش كنند اين رقابت‌ها را به حوزه منازعه بكشانند، تمام جهان درگير اين منازعه خواهد شد. امري كه به‌نظر مي‌رسد نه مطلوب آمريكاست كه درحال طي كردن دوره «نقاهت» سياسي و اقتصادي است و نه مطلوب چين كه توسعه را به مثابه يك انتخاب استراتژيك حداقل تا يك دهه آينده برگزيده است. ازطرف‌ديگر، برخي كارشناسان اذعان دارند كه انتخاب برنستاد، به‌عنوان سفير آمريكا در چين كه سابقه دوستي ديرينه‌اي با شي جين‌پينگ، رئيس‌جمهور چين دارد نيز مي‌تواند نشان‌دهنده اهميت روابط چين و آمريكا براي دونالد ترامپ باشد.

2. گسترش الگوي رقابت و منازعه

براساس اين رهيافت بايد گفت كه برونگرايي چين و تلاش اين كشور براي نظم‌سازي منطقه‌اي و بين‌المللي و همچنين افزايش ميزان شفافيت اين كشور در حركت به سمت «يارگيري‌هاي استراتژيك» مي‌تواند به افزايش حجم و دامنه رقابت‌ها و منازعات دوجانبه به‌خصوص در منطقه آسيا پاسفيك دامن زند. نكته مهم ديگري كه مي‌تواند افزايش ضريب رقابت و منازعه ميان دو كشور را باعث شود را مي‌توان به فهم و ادراك چين از «نظم مستقر» و وجود بحران عميق در اين نظم مربوط دانست كه اگر چيني‌ها بخواهند اين فهم و ادراك از بحران در نظم مستقر را به سياست تبديل نمايند، طبيعي است كه آينده مي‌تواند بسيار خطرناك‌تر از آنچه كه فكر مي‌كنيم باشد. اين گزارش كه به زبان چيني در سايت "people daily" منتشر شده است، تأكيد مي‌كند نظم غربي به‌صورت اساسي دچار بحران شده است و خروج از اين بحران هم براي آمريكا و هم براي ديگر كشورهاي تعريف شده در چهارچوب اين نظم بسيار دشوار است. به‌بيان‌ديگر، اين گزارش بيان مي‌دارد كه هم كشورهاي مركز در سرمايه‌داري و هم كشورهاي پيرامون در اين نظم به‌صورت اساسي درگير بحران خواهند بود و خروج از اين بحران هم به راحتي امكان‌پذير نيست. ازاين‌رو، اگر چيني‌ها بخواهند اين ادراك از نظم را به سياست تبديل نمايند، طبيعي است كه دوگزينه پيش‌رو خواهند داشت؛ اول آنكه مسير و سياست چين برونگرا كه از 2008 تاكنون انتخاب شده است را تداوم خواهند داد، در اين مسير نيازمندي اين كشور به يارگيري استراتژيك بيشتر خواهد شد؛ و دوم آنكه نتيجه قطعي چنين مسئله‌اي را نيز مي‌توان گسترش و افزايش حجم رقابت استراتژيك ميان دو كشور چين و آمريكا دانست.