ايران و جنگ سرد جديد

پرسش‌هايي براي تأمل


آنچه پس از جنگ جهاني دوم تحت عنوان جنگ سرد، ميان شوروي و ايالات متحده آمريكا رخ داد، همچنان مورد بازخواني و نكته‌آموزي قرار مي‌گيرد تاجايي‌كه حتي فصلنامه‌اي علمي با عنوان «مطالعات جنگ سرد» بر اين حوزه تاريخي و موضوعي متمركز شده است و ساير تحليلگران و انديشمندان مشهور نيز براي بيان نظرات خود، به اين دوره اشاره بسيار دارند. موضوع اين مقاله، بيان دو نگاه درخصوص نسبت وضعيت كنوني نظام بين‌الملل و جنگ سرد و طرح پرسش‌هايي با نگاه ايراني است.
 
جنگ سرد جديد؟
طي هفته‌هاي اخير، كساني كه مدعي آغاز جنگ سردي جديد ميان ايالات متحده آمريكا و روسيه هستند، شواهد معنادار بيشتري براي ادعاي خود يافته‌اند. حداقل دو رويداد در روابط ميان اين دو قدرت بزرگ، اين گمانه را تقويت كرده است كه جنگ سرد دوباره درحال خودنمايي است. رويداد نخست مربوط مي‌شود به سخنراني ساليانه پوتين كه با نام نطق وضعيت كشور شناخته مي‌شود. پوتين در اين سخنراني كه در اسفندماه 1396 برگزار شد، ضمن رونمايي از چندين سامانه نظامي جديد، اظهاراتي صريح و تقابلي مطرح كرد. او گفت كه هرگونه حمله اتمي به روسيه و متحدان روسيه را با حمله اتمي متقابل فوراً و بدون توجه به عواقب آن پاسخ خواهد داد. پوتين در بخش ديگري از سخنراني‌اش اظهار داشت: «ما پيش از اين بارها به ايالات متحده و اروپا گفته بوديم كه با تهديدات ناشي از استقرار سامانه‌هاي موشكي آنها مقابله مي‌كنيم. من در سال ۲۰۰۴ گفتم كه ما سامانه‌هايي خواهيم ساخت كه بتوانند هر نقطه‌اي از جهان را هدف قرار دهند و از سامانه‌هاي دفاع موشكي عبور كنند. من در آن زمان گفتم كه ما براي اين كار به نسل جديدي از موشك‌ها نياز داريم. اين هرگز يك راز نبوده و ما علني اين مسئله را اعلام كرده بوديم؛ اما آنها ترجيح دادند به حرف ما گوش ندهند و اين مسئله را ناديده بگيرند. هيچ‌كس صحبت‌هاي ما را گوش نداد، خوب پس حالا گوش كنيد».(1)
رويداد دوم اما، تنش سياسي قابل توجهي است كه به‌دليل آنچه دولت انگليس، مسموميت يك جاسوس روسِ پناهنده‌شده به اين كشور مي‌نامد، آغاز شد. انگليس، مسكو را متهم به تلاش براي ترور اين جاسوس كرده و به‌همين‌دليل 23 ديپلمات روسيه را از كشورش اخراج كرده است. در حمايت از اين تصميم انگليس، برخي كشورهاي غربي ازجمله آمريكا، فرانسه، آلمان، اوكراين، كانادا، ايتاليا، استراليا، هلند، و نروژ نيز اقدام مشابه انجام داده‌اند. درمقابل، روسيه مقابله‌به‌مثل كرده است. اين تنش سياسي، بار ديگر نشان داد كه آمريكا و اتحاديه اروپا درمقابل روسيه از رويكرد مشابهي بهره برده و منسجم عمل مي‌كنند.
علاوه‌بر اين دو رويداد، موارد ديگر ازجمله دكترين امنيت ملي ايالات متحده آمريكا، تغيير سياست‌هاي هسته‌اي واشينگتن، تنش‌هاي كلامي گسترده مقامات دو كشور و موارد مشابه، باعث شده تا اين تلقي بيشتر از قبل رايج شود كه جنگ سرد، در قامتي جديد ميان دو كشور آغاز شده است.
اما درمقابل، برخي تحليلگران كاملاً مخالف اين نظرند. استفان والت، انديشمند مشهور آمريكايي و صاحب نظريه رئاليسم تدافعي، يكي از اين افراد است. او در مقاله‌اي در فارين پاليسي با عنوان «من جنگ سرد را مي‌شناسم؛ اين، جنگ سرد نيست»، ضمن بد دانستن شرايط كنوني، جنگ سرد ناميدن آن را گمراه‌كننده مي‌داند. او به بازخواني مختصر ويژگي‌هاي جنگ سرد پس از جنگ جهاني دوم مي‌پردازد تا نشان دهد كه آنچه اكنون درحال رخ دادن است، نمي‌تواند تكرار آن وضعيت باشد. وجود دو ايدئولوژي گسترده ليبراليسم و كمونيسم، جهاني بودن رقابت شوروي و آمريكا كه به تمامي مناطق تسري يافته بود و وجود نوعي از تعادل ميان دو قدرت بزرگ، ازجمله مواردي است كه والت به‌عنوان تفاوت سال‌هاي جنگ سرد با وضعيت كنوني بيان مي‌كند؛ اما مهم‌ترين دليلي كه او طرح مي‌كند، دوقطبي نبودن وضعيت كنوني جهان است. از نگاه او، ايالات متحده آمريكا همچنان قدرت شماره يك است و ديگران پشت‌سر او قرار دارند. والت البته به نقش چين هم اشاره مي‌كند و مي‌گويد حتي درصورتي‌كه نظام كنوني بين‌الملل به دوقطبي تغيير كند، اين چين است كه نامزد قطب دوم شدن است نه روسيه.(2)
 
پرسش‌هايي براي تأمل
اما فارغ از اينكه آنچه در وضعيت كنوني درحال رخ دادن است، جنگ سردي ديگر است يا خير، به‌نظر مي‌رسد ضروري است تحليلگران، تصميم‌سازان و تصميم‌گيران ايراني نسبت به مفهوم جنگ سرد و نسبت آن با منافع ملي ايران، تأمل عميقي داشته باشند. متأسفانه جعل واژه يا تكرار برخي اصطلاحاتي كه بار مفهومي عميق و تاريخي دارند، در ادبيات سياسي و تحليلي كشورمان همواره پركاربرد بوده است. غافل از اينكه تكرار چنين اصطلاحاتي براي محتواي ادعايي، ثقيل است يا خير؟ يا اينكه رويداد يا روند پيش‌بيني‌شده اساساً عمق، سطح و حتي معناي آن اصطلاح را دارد يا خير؟ به‌نظر مي‌رسد بعضاً با اصطلاح «جنگ سرد» اينگونه رفتار مي‌شود.
تحقق يك جنگ سرد جديد، عميقاً مي‌تواند كنش‌ها و واكنش‌هاي جمهوري اسلامي ايران را در عرصه خارجي تحت تأثير قرار دهد. از اين منظر، فهم وضعيت كنوني هندسه جهاني قدرت و نسبت آن با جنگ سرد بدون هرگونه گرفتار شدن در هيجان تكرار اين اصطلاح، مي‌تواند زمينه را براي رسيدن به موفقيت‌هاي بيشتر در عرصه خارجي براي ايران بيشتر سازد. براين‌اساس، تأمل در سؤالاتي كه قطعاً محدود به موارد زير نمي‌شود، مي‌تواند در اين مسير مؤثر باشد؛
- جنگ سرد پس از جنگ جهاني دوم دقيقاً چه ويژگي‌هايي داشت؟
- جنگ سرد در شرايط كنوني درصورت وقوع، چه ويژگي‌هايي خواهد داشت؟ وجوه تشابه و افتراق آن با جنگ سرد گذشته چه خواهد بود؟
- اساساً وقوع يك جنگ سرد جديد، به سود ايران است يا به ضرر آن؟ فرصت‌ها و تهديدات ناشي از آن براي ايران كدامند؟
- سياست اصولي «نه شرقي، نه غربي» درصورت وقوع يك جنگ سرد جديد، چگونه بازتوليد خواهد شد؟
- درصورت تحقق جنگ سرد، منافع ملي ايران درصورت تأكيد بر عدم تعهد، بيشتر حاصل مي‌شود يا همراهي با يك سوي اين جنگ؟
- درصورت همراهي با قدرت مقابل آمريكا، اين همراهي تا كجا و در چه حوزه‌هايي امكان‌پذير است؟
- همراهي با قدرت مقابل آمريكا، چه تهديداتي براي قدرت نرم ايران در جهان اسلام خواهد داشت؟
 
پي‌نوشت‌ها
1. خبرگزاري فارس، «تعريف چتر اتمي براي متحدان روسيه و رونمايي از كروز هسته‌اي و زيردريايي بدون سرنشين»، 10 اسفند 1396، قابل بازيابي در؛ http://fna.ir/a4ffws
2. Stephen M. Walt. "I Knew the Cold War. This Is No Cold War", Foreign Policy, March 12, 2018, Available in: http://foreignpolicy.com/2018/03/12/i-knew-the-cold-war-this-is-no-cold-war/