ايران و چالش‌هاي امنيتي اتحاديه اروپايي در دوران يكجانبه‌گرايي و ملي گرايي


در حال حاضر اروپا با سه چالش اصلي درگير است: 1-يكجانبه‌گرايي ايالات متحده و در نتيجه نگرايي از آينده روابط اروپا با شريك استراتژيك خود در ابعاد امنيتي، اقتصادي و سياسي،2-تهديد ارزش‌ها، هنجارها و دستاوردهاي اروپايي از سوي ملت‌ها و دولت‌هاي اين اتحاديه، 3- افزايش تهديدات امنيتي در خارج نزديك اتحاديه اروپايي. بدون شك در دو موضوع اول به خصوص در مورد جايگزيني چتر امنيتي اروپا و همچنين حجم مبادلات تجاري اروپا و آمريكا، ايران نمي‌تواند طرح و برنامه مشتركي را با اروپا برنامه‌ريزي كند.  اما در موضوع سوم كه خاورميانه به عنوان بخشي از خارج نزديك اروپا محسوب مي‌شود، امكان طرح مسائل جديد براي همكاري و چانه‌زني وجود دارد. در ادامه اين يادداشت ضمن بررسي كوتاه چالش اول و دوم، به چالش سوم اشاره و در نهايت آينده روابط ايران و اروپا به لحاظ چشم‌اندازها و بايدها در حوزه امنيتي توضيح داده شود.

  1. يكجانبه‌گرايي ايالات متحده و آينده روابط فراآتلانتيك:

 بعد از ورود ترامپ به كاخ سفيد و تلاش براي تحقق شعار «اول آمريكا» بعضي از مناسبات امنيتي در قالب ناتو، مناسبات اقتصادي در قالب تعرفه‌هاي تجاري و پيمان تجاري فراآتلانتيك و همچنين همراهي و هم‌صدايي دو طرف در موضوعات سياسي آنگونه كه در زمان اوباما دنبال مي‌شد از بين رفت. رهبران اروپاگراي اتحاديه اروپايي  مانند مركل و مكرون تلاش كردند اين ضعف را با انسجام  بيشتر در هويت اروپايي پوشش دهند، اما تاكنون شرايط داخلي اتحاديه اجازه اين ترميم را نداده است. در اين وضعيت پيچيده و دشوار، علاوه بر رويكرد تهاجمي روسيه در شرق اروپا، ترامپ و تيم امنيتي او نيز با تشويق بريتانيا به خروج هر چه سريعتر از اتحاديه اروپايي، به عنوان يك نيروي تهديد آميز عليه اروپاي متحد وارد عمل شده‌اند.

  1. تهديد ارزش‌هاي اروپايي در دو سطح دولت- ملت:

در اروپا از زمان اقدام با تاسيس اين موجوديت جديد به عنوان موجوديتي فراسوي دولت – ملت هاي وستفالي تاكنون نقاط عطف زيادي ديده شده است. اما با رشد روز افزون گرايش‌هاي ملي‌گرايي در مقابل بين‌المللي‌گرايي شاهد از دست رفتن انسجام و هويت اروپايي هستيم. اين مساله در دوسطح دولت‌ها و سياستگذاران و همچنين ملت‌ها دنبال مي‌شود. تفكيك ميان اين دوسطح به دليل حضور پررنگ نهادهاي مدني و جنبش‌هاي اجتماعي اروپا است كه به راحتي مي‌توانند درباره ارزش‌هاي و هنجارهاي اروپايي‌گرايي اين اتحاديه وارد عمل شده و دولت‌ها خود را براي تبيعت نكردن يا توقف هر گونه تعهد اقتصادي، سياسي، فرهنگي و امنيتي نسبت به اتحاديه تحت فشار قرار دهند. اين مساله از زمان طرح پول واحد اروپايي تا برگزيت و بحران مهاجرت اخير بسيار مشهود بوده است.

  1. افزايش تهديدات امنيتي در خارج نزديك اروپا

چالش‌هاي مرتبط با امنيت در خارج نزديك اروپا هم به رويكرد تهاجمي روسيه در شرق اروپا هم به تهديدات تروريستي خاورميانه و مهاجرت‌ها، قاچاق انساني و مواد مخدر اين منطقه و شمال آفريقا برمي‌گردد. در مورد تهديدات موردي اروپا از خاورميانه وشمال آفريقا كه تحت دولت‌هاي فرومانده اين منطقه به شكل روز افزوني در حال افزايش است، اروپايي‌ها به ايران به عنوان نقطه ثبات‌بخش خاورميانه نظر ويژه‌اي دارند. ايران نيز در مقابل اين تهديدات اروپايي دو رويكرد در پيش گرفته است. در رويكرد اول و در زماني كه اروپا با منطق احترام و در نظر گرفتن جايگاه ايران در منطقه و نظام بين‌الملل گفتگو و مذاكره كرده پيشنهاد همكاري براي كاهش تهديدات دريافت كرده است و البته در مسائل زيادي مانند گفتگوهاي سياسي، مساله مهاجرت و تروريسم به نتايج درخشاني دست پيدا كرده‌اند. اما زماني كه اروپا با نزديك شدن به آمريكا و روايت اين كشور از جايگاه و نقش منطقه‌اي ايران همراه شده و تلاش كرده با زبان تهديد نيازهاي خود را مطرح كند، تهران نيز تلاش كرده در رويكرد دوم، روي ديگر مسائل امنيتي مدنظر اروپا را در زماني كه ايران نقش مثبت خود در صلح و ثبات منطقه خاورميانه را متوقف كند به اين اتحاديه نشان دهد.

توصيه‌ها براي آينده روابط ايران با اروپا

در ارتباط با وضعيت فعلي دو توصيه به شكل كوتاه مدت و بلند مدت قابل طرح است. در كوتاه مدت و در شرايطي كه اروپايي‌ها با دلخوري از يكجانبه‌گرايي آمريكا مايل هستند روايت نقش ثبات بخشي ايران به خاورميانه را درك  و فهم كنند، مي‌توان به همكاري موردي براي مسائل امنيتي خاورميانه و شمال آفريقا ادامه داد. در اين شرايط بنا به هر مساله امنيتي مورد توافق مي‌توان چارچوب همكاري جمعي را تعريف و با استفاده از تجربه مذاكرات برجام به نتيجه‌هاي روشن و عملياتي رسيد.

در قالب توصيه بلند مدت ذكر يك نكته ضروري است و آن اينكه پژوهش و برنامه براي تعاملات انساني و ارتباطات انساني به خصوص در عرصه سياست خارجي كه  براي موفقيت بايد انگاره‌هاي يك جامعه تغيير كند، نيازمند نگاه بلندمدت 40 تا 100 ساله است. به عبارتي ديگر عرصه سياستگذاري در روابط انساني و آن هم از نوع سياست خارجي و استراتژيك نيازمند برنامه‌ريزي و كار بلندمدت است. در مورد روابط با اروپا (و البته ساير مسائل سياست خارجي) درنظرگرفتن رويكرد فعلي اتحاديه و دولت‌هاي مختلف اروپايي نبايد مبناي سياستگذاري درباره آينده روابط ايران و اروپا باشد. بايد تلاش كرد با مفهومي‌سازي‌ جديد در عرصه امنيتي مانند آنچه پيش از اين تحت عنوان «امنيت شبكه‌اي»، «منطقه قدرتمند»، «سياست اول همسايگان» و ... فضاي گفتگوي بين نخبگاني را فراهم و در ‌ادامه با عميق‌تر كردن اينگونه ايده هاي امنيتي و سياسي به استقبال ديپلماسي رسمي و همكاري‌هاي موثر رفت. در اين فاصله انديشكده‌ها بهترين فضا و مهم‌ترين كاركرد را براي طرح ايده‌هاي امنيت منطقه‌اي و جمعي دارند و فضاي ذهني را براي سياستگذاران و تصميم‌گيران دو طرف آماده خواهند كرد.